
بگذارید در همین ابتدا، آنهایی را که احتمالا درست متوجه عنوان مطلب نشدهاند، روشن کنیم؛ مبادا آغاز عملیاتی که قرار است سه سال دیگر به ثمر بنشیند، با حل بخشی از مشکلات دریاچه ارومیه اشتباه بگیرید!
یک:
به گزارش «تابناک»، بالاخره بعد از مدت ها بحث و بررسی درباره چگونگی احیای دریاچه ارومیه، عملیات احیای دریاچه با اجرای طرحی کلید خورد که اجرای آن در دولت نهم به تصویب رسیده بود؛ طرحی که اگر بر اساس برنامه زمان بندی پیش میرفت و محدود به اجرای بخشی از آن در طول عمر دولت های نهم و دهم نمیشد، چه بسا اکنون روزگار نگین آبی آذربایجان اینقدر بحرانی نبود.
خبر این اتفاق روز سه شنبه مخابره شد؛ آغاز به کار عملیات حفاری مکانیزه تونل انتقال آب از سد کانی سیب به دریاچه ارومیه که در حضور حمید چیت چیان، وزیر نیرو و جمعی از اهالی رسانه که میتواند برای اهالی آذربایجان و تمامی آنهایی که اوضاع بحرانی دریاچه ارومیه نگرانشان کرده بود، گامی بسیار مثبت به حساب آید و ثابت کند که احیای این دریاچه، از دغدغه های مهم مسئولان است.
این شاید رضایت بخش ترین خبری است که در سال های اخیر درباره این دریاچه مخابره شده، زیرا آمار و ارقام حکایت از آن دارند وضعیت دریاچه ارومیه تأثیر مستقیمی بر زندگی حدود پنج میلیون نفر از هم وطنانمان دارد که در مجاورت آن ساکن هستند و در سالهای اخیر، بارها و بارها اتفاقاتی مانند وقوع توفان های نمکی، به شدت نگرانشان کرده است.
دو:
البته این عملیات عمرانی، تنها بخشی از طرح بزرگی است که قرار است برای احیای دریاچه به کار گرفته شود، زیرا طرح اصلی، احداث سدی در حوضه «زاب»، در نزدیکی روستای کانی سیب (در 15 کیلومتری جنوب شرقی شهرستان پیرانشهر)، به نام «سد کانی سیب» است که قرار است در سلسله عملیات های عمرانی، آب جمع آوری شده مخزن آن به دریاچه ارومیه منتقل شود؛ آبی که اکنون به خارج از کشور منتقل میشود و با استفاده از این طرح، میتوان بخشی از آن را برای بازگشت حیات به دریاچه ارومیه به کار گرفت.
بنابراین، عملیات احداث سد در حال انجام است و طرحی که در این هفته آغاز شد، اقدامی در راستای افزایش میزان آب ورودی مخزن سد است. به این صورت که قرار است روی رودخانه «بادین آباد» بند انحرافی احداث و بخشی از آب جمع آوری شده از طریق تونلی به طول چند کیلومتر، به دریاچه سد کانی سیب منتقل شود و از آنجا به دریاچه ارومیه بریزد.
به این منظور، دو دستگاه حفار تونل ویژه (TBM از نوع "دبل شیلد هارد راک") از فرانسه خریداری شده که اکنون یکی از آنها در کارگاه بادین آباد مستقر است و کار خود را آغاز کرده و دیگری نیز به وعده مسئولان قرار است بهمن ماه به کشور رسیده و از اردیبهشت سال آینده کار خود را آغاز کند تا به مدد این دو دستگاه پیشرفته حفاری، بخشی از مسیر انتقال آب از سد به دریاچه ارومیه که دارای موانعی است، با حفر تونلی چند ده کیلومتری، از مسیر انتقال کنار برود.
سه:
تا اینجای کار هر چه گفتیم، خوب است؛ حتی از آن بهتر، خوشحال کننده است، چراکه میبینیم احیای دریاچه ارومیه از طرح محض و بحث و بررسی به فاز اجرا رسیده و عملیاتی شده است، ولی این همه ماجرا نیست، چون بررسی ها حکایت از آن دارد که این طرح اساسا مربوط به بحث و بررسی های اخیر نیست و قدمت آن به خیلی پیشتر از رسیدن وضعیت دریاچه ارویمه به بحران بازمیگردد.
آن گونه که در
سایت معاونت عمرانی استانداری آذربایجان غربی ثبت شده، اجرای طرح انتقال مازاد آب رودخانه زاب (کلاس) به حوضه دریاچه ارومیه قرار بوده در 24 تیرماه سال 86 کلید بخورد، حال آنکه اکنون با گذشت زمانی طولانی، تنها خبر میرسد که بخش انحراف آب سد کانی سیب به اتمام رسیده و بخش های دیگر پروژه یا در دست اقدام اند (مانند ساخت سد)، یا تازه ساختشان آغاز شده (مثل پروژه بادین آباد که بالاتر شرح دادیم) و یا هنوز اجرایی نشده (مثل تونل انتقال آب به دریاچه ارومیه).
با این حساب میتوان فهمید که اگر مسئولان، اهمیت طرحی را که از ابتدا یکی از اهداف آن «بهبود وضعیت دریاچه ارومیه» (دقت کنید که در آن زمان دریاچه وضعیت بحرانی نداشت و کسی به فکر احیای آن نبود!) بود، به درستی درک کرده بودند، باید خیلی پیشتر اجرای این طرح در دستور کار قرار میگرفت و عملیاتی میشد که در این صورت حتی ممکن بود دریاچه به بحران امروز دچار نشده و احیای آن به مراتب ساده تر باشد.
چهار:
نکته حائز اهمیت بعدی آنجاست که میبینیم، به رغم رسیدن دریاچه ارومیه به وضعیت بحرانی هم اجرای چنین پروژه های راکد مانده ای با تأخیر بسیار طولانی صورت میگیرد و حتی تصویب بودجه های مختلف برای احیای دریاچه هم موجب نشده که روند اجرای چنین پروژه هایی شتاب مناسبی پیدا کند.
این را میشود از تأخیر دو ساله دولت یازدهم در اجرایی کردن این پروژه دریافت که با توجه به وعده های رئیس جمهور مبنی بر احیای دریاچه ارومیه و کارگروه ویژه ای که مأموریت یافت این دریاچه را نجات دهد، دریافت که هیچ یک موجب نشدند طرح هایی شبیه انتقال آب رودهایی که از کشورمان خارج میشوند به دریاچه ارومیه، به اجرا درآمده یا اجرایشان شتاب گیرد.
به این اشکال، فقدان گزارش های مستند درباره این پروژه را هم میتوان افزود که باید ارائه شود تا مبادا ابهامی در این باره شکل گیرد؛ گزارشی که فراتر از ابهام زدایی، باید مستند و مستدل باشد تا دریابیم که تأثیر چنین عملیاتی در احیای دریاچه به چه میزان است و در عین حال این نگرانی که «آیا ممکن است این طرح بار دیگر عقیم رها شود؟» را رفع نماید.
پنج:
به همه این موارد، میتوان اشکالاتی که در یکی دو سال اخیر به برخی سدسازی های صورت گرفته در سالهای اخیر وارد میشود را هم افزود و حتی در این باره به طرح سؤالاتی پرداخت که احتمالا ذهن بسیاری از اهل فن را به خود مشغول کرده است؛ سوالاتی مانند آنکه چه راهکار دیگری برای احیای دریاچه به دست آمده و چه زمانی قرار است اجرایی شود؟
این موضوع از این روی اهمیت دارد که میبینیم در گزارش های کارگروه احیای دریاچه ارومیه، یکی از دلایل بحرانی شدن وضعیت این دریاچه وسیع، احداث سدهای متعدد پیرامون آن بوده و اکنون قرار است، با احداث یک سد، این روند معکوس شود؛ یک سد برای انتقال آب به دریاچه در مقابل چندین سد که مانع رسیدن آب به دریاچه میشوند!
بر این اساس، کافی است کمی در آمار و ارقام ارائه شده درباره حجم آبی که دریاچه داشته و در حال حاضر دارد دقیق شویم تا دریابیم که با اجرای این پروژه قرار است سالانه 650 میلیون متر مکعب آب به حوضه دریاچه سرازیر شود، حال آنکه مسئولان، نیاز سالانه این دریاچه برای احیا را 2.2 میلیارد متر مکعب عنوان میکنند. اعدادی که به هم تناسب ندارند و ثابت میکنند که نمیتوان تنها با تکیه بر این پروژه امید به احیای دریاچه داشت.
شش:
این تازه در حالی است که از یک سو کشورمان در خشکسالی است و کاهش نزولات جوی هم به تهدیدهای حیات دریاچه ارومیه افزوده شده و علاوه بر آن، وضعیت دریاچه آنقدر وخیم است که بخش وسیعی از آن خشک شده و تقریبه نیمه جنوبی آن با شوره زار تفاوت چندانی ندارد!
اکنون کافی است بدانید، از دریاچه ای که به رغم شوری بسیار آبش، تا همین چند سال پیش پذیرای خیل مردمی بود که برای آب تنی به آن مراجعه میکردند، به مروز زمان آنقدر آب از دست رفته که کل دارایی آن در انتهای فصل بارندگی در بهار، به ده دوازده میلیارد متر مکعب آب میرسد؛ دارایی بسیار اندکی که در انتهای فصل تابستان به قدری ناچیز میشود که برخی کارشناسان معتقدند سابقه رسیدن به شش درصد حجم مخزن دریاچه را هم دارد.
با این حساب جا دارد از مسئولان بپرسیم بر اساس محاسبات ایشان، انتقال آب از کانی سیب و حوضه های مجاورش به دریاچه ارومیه تا چه اندازه میتواند در احیای این دریاچه اثربخش باشد؟ آیا اگر این میزان آب را در بستر خشک دریاچه رها کنیم، تبخیر سطحی و مؤلفه های دیگر اجازه خواهند داد که هیچ اتفاقی رقم بخورد یا قرار است با تدابیری ویژه، این اثرگذاری افزایش بیابد؟ اصلا آیا رودخانه هایی که مخزن سد را پر میکنند، در فصول گرم سال که میزان آب دریاچه به پایین ترین سطح خود میرسد، آبی برای انتقال دارند یا خود به حال و روز نامساعدی دچار میشوند؟
هفت:
اکنون اگر فکرمان را از پروژه انتقال آب کانی سیب به دریاچه ارومیه دور کنیم، جا دارد به مشکلات دیگری که گریبان نگین آبی ایران را هم گرفته اشاره کنیم و از مسئولان راهکاری که برای مقابله با آنها تدارک دیدهاند، را جویا شویم.
به عنوان مثال جا دارد به نقش پر رنگ حفر انبوه چاههای غیرمجاز و مجاز پیرامون دریاچه اشاره کنیم و بپرسیم که برای مقابله با این معضل چه تدبیری اندیشیده شده است؟ آیا قرار نیست برای رفع این دست مشکلات هم چاره جویی کرده و عملیات احیای دریاچه را در دیگر سطوح هم به اجرا درآوریم؟
اگر چنین رویکردی مدنظر است، آیا نباید برای جلوگیری از اتلاف وقت در انجام امور تسریع صورت دهیم و اعتبارات ویژه احیای دریاچه ارومیه را به این منظور به کار بگیرم؟ در دیگر پروژه هایی که به این منظور تعریف شده چه؟ مگر نه اینکه برای احیای دریاچه ارومیه راهکارهای 26 گانه تعریف شده؟ آیا برای اجرایی کردن این راهکارها که پروژه فوق تنها یکی از آنهاست، زمان در حال از دست رفتن نیست؟!
گزارش ها از روند احیای دریاچه ارومیه را در ویدیو «تابناک» ببینید: